آغوش تو...
پسرم، بهدادم پانزده ماهه که اومدی پیشم اما فقط توی روزای پانزده ماهگیت بود که منو بغل می کنی و دستت رو میندازی دور گردنم و سرت رو میگذاری روی شانه ام و با کمال آرامش به اطراف نگاه می کنی و همینطور که دارم راهت می برم چشمات دیگه خسته می شه و خوابت می بره. خیلی لذت بخشه. آخه نمیدونی. این چهارده ماه تمام مدت وقتی که میخواستی بخوابی عین نوزادها روی دو تا دستهام میخوابیدی و من تابت می دادم و هر وقت که بلندت می کردم که سرت روی شانه ام بگذارم خودت رو کش و قوس میدادی که یعنی من از این حالت خوشم نمیاد. باورت نمیشه که من پانزده ماه بود که ازلذت ساده ترین مدل بغل کردن و در آغوش کشیدنت محروم بودم و حالا که این اتفاق ...